loading...
موفقیت را باید نگاه کرد تا بتوان دید.
Erfan بازدید : 42 شنبه 26 بهمن 1392 نظرات (0)

قبل از اینکه هواپیما اختراع شود و انسان بتواند پریدن در آسمان و سالم به زمین رسیدن را تجربه کند، هیچ‌کس باورش نمی‌شد که بشر هم می‌تواند مثل پرنده‌ها بپرد. این اتفاق غیر‌ممکن می‌نمود و آسمان جایی بود که فقط فرشته‌ها حق پرواز در آن را داشتند. فرشته‌ها هم که از جنس آدم نبودند، پس در نتیجه پرواز در آسمان برای انسان چیزی کاملا ناممکن و دست‌نیافتنی می‌نمود.

ولی یک نفر بود که این باور را نپذیرفت. او به‌جای پذیرفتن حرف دیگران‌، آرزوی پریدن خودش را باور کرد و بر اساس این باور درونی به جست‌و‌جوی راهی برای عملی ساختن آن برخاست. اوایل با هر کسی مشورت می‌کرد و باور و رویای خود را با او در میان می‌گذاشت می‌دید مسخره‌اش می‌کنند. بعضی او را دیوانه می‌دانستند و معتقد بودند ‌خودشان عاقل‌تر از او هستند و  عقل را  پرواز را باور نکردن! ترجمه می‌کردند. گروهی دیگر منتظر بودند که او شکست بخورد و آرزو می‌کردند چنان بلایی سرش بیاید که دست از لج‌بازی بردارد و مثل بقیه رام و سر به راه شود، چرا‌که گمان می‌کردند سر به راه بودن یعنی پرواز را فراموش کردن! برخی هم از کنارش بی‌تفاوت عبور می‌کردند. آنها با خود می‌گفتند تا زمین هست چرا باید به آسمان پر کشید. آنها باور داشتند که همین زمین برایشان بس است و آسمان و پرواز در بالای زمین هرگز نصیبشان نخواهد شد.

اما آن کسی که اولین هواپیما را اختراع کرد‌، با وجودی که از نزدیک و به‌طور مکرر این پیام‌های منفی و ناامید‌کننده را می‌شنید و می‌دید و با تمام وجود حس می‌کرد‌، اما هرگز از رویای خود دست برنداشت. او رویایی بزرگ برای اوج گرفتن و از زمین بلند شدن و در آسمان سیر کردن و دوباره سالم بر زمین فرود آمدن داشت. او آسمان را هم بخشی از سهم زندگی خود می‌دانست. سربه راه بودن برای او به معنای تسلط بر آسمان و زمین بود. از دید او عقلی که پرواز را بلد نباشد عین جنون و ناقص و بی‌فایده می‌نمود. تعریف او از عقل و عاقلی با تعریف بقیه تفاوت داشت. او مطمئن بود که دنیا آن‌طور که بقیه به او گفته بودند نیست. او یقین داشت که روزی پریدن برای همه ممکن خواهد شد و اطمینان داشت که مشکل فقط نداشتن ابزار مخصوص پریدن بود. او می‌خواست با اختراع اولین هواپیما یک نمونه وسیله پرواز را برای همه انسان‌ها بسازد‌ و همه می‌دانیم که برای رسیدن به این اختراغ چقدر سعی و تلاش کرد. خیلی از روزها تا مرز ناامیدی پیش رفت اما در وادی یأس و نومیدی ساکن نشد. دوباره سر کارش برگشت و با جدیت و تلاش بیشتری به کار خود ادامه داد.

سرانجام بعد از صد‌ها آزمایش بی‌جواب و پرشکست ‌یک روز توانست چند متری از آسمان بلند شود و پرواز را تجربه کند. به محض اینکه این اتفاق افتاد‌، همه‌چیز زندگی‌اش دگرگون شد. دیگر کسی او را شیرین‌عقل و کم‌خرد ندانست. او به‌عنوان یک نابغه شناخته شد و همه برایش احترام قائل شدند. همان‌ها که روزی برای نشان دادن یک نمونه آدم غیر‌عادی و فلک‌زده به فرزندانشان او را مثال می‌زدند، از آن روز پرواز به بعد، به بچه‌های ‌خود می‌گفتند که مداومت و پشتکار و دانایی را از این مخترع بزرگ تقلید کنند. مانند او به زندگی نگاه کنند و همچون او عمل کنند. از آن روز به بعد سر به راه بودن دیگر روی زمین ماندن معنا نداد. خیلی از آدم‌ها جرأت کرده و آسمان را هم جزو خواسته‌های خود حساب کردند و در رویاهای جدید خویش به جست و جوی راهی برای فتح و کاویدن فضا گشتند.

اگر خوب دقت کرده باشید می‌بینید که آدم‌های پایدار و جسور  همیشه همین سرنوشت را دارند. رویایی بزرگ در سر می‌پرورانند که بقیه حتی نزدیک‌ترین افراد به آنها اصلا به وقوع آن اعتقادی ندارند و خیلی مواقع تنهایشان هم می‌گذارند. جالب اینجاست که وقتی موفق می‌شوند و ‌آرزوهای به‌ظاهر دست‌نیافتنی خود را جامه حقیقت می‌پوشانند‌، همان‌ها که در روزگار سختی تنهایش گذاشتند به سمتش می‌آیند و او را محبوب دل خود می‌دانند. همه آرزو می‌کنند ای کاش مانند آنها مقاوم و سرسخت شوند و جالب اینجاست که این طرفداران  معمولا همان کسانی هستند که پیش از این فرد نابغه را مجنون و بی‌خرد و گم‌گشته و به بیراهه رفته می‌خواندند.

شما هم اگر آرزویی بزرگ در سر می‌پرورانید. اگر در محیطی هستید که به شما القا می‌کنند رسیدن به آرزویتان غیر‌ممکن است و آدم‌های اطرافتان دائم و پیوسته از شما می‌خواهند وضعیت کنونی‌تان را تحمل کنید و دست از رویا‌پردازی بردارید، بدانید که از دست این افراد کاری برای رویای شما ساخته نیست. آنها اگر درمانگر بودند برای مشکل و بیماری روزمرگی و بی‌فایدگی زندگی خودشان فکری می‌کردند. به همین دلیل است که استادان موفقیت دائم توصیه می‌کنند که مبادا تایید و همراهی خواستن از دیگران را شرط و عامل حرکت و پیشروی خود قرار دهید! در‌واقع منتظر کمک و تایید دیگران ماندن،  بزرگ‌ترین خطایی است که از یک فرد موفق می‌تواند سر بزند! ماجرای معروف لقمان و پسرش را که حتما شنیده‌اید. آن دو هر کاری می‌کردند آدم‌های اطرافشان بودند که نظری علیه‌شان می‌دادند. شما هم ‌وقتی چشم به دهان بقیه می‌دوزید تا برای هر کاری تاییدتان کنند و برای درستی مسیر حرکت شما را سرتکان دهند، بدانید که بی‌جهت اتفاقات مهم زندگی خود را مشروط به تکان سر یا لبخند و اخم دیگران کرده‌اید. کاری بی‌عاقبت و بی‌سرانجام که نتیجه‌ای جز ناکامی ‌و شکست و سردرگمی ‌برای شما به ارمغان نخواهد داشت.

اگر قصد انجام کاری یا آرزوی رسیدن به چیزی را دارید‌ و البته اگر بر درستی آن کار و ارزشمندی آن آرزو کاملا واقف هستید، بی‌اعتنا به هیاهوهای اطراف و نظرات مثبت و منفی دوروبری‌هایتان کار را شروع کنید و به سمت آرزویتان حرکت کنید. این روشی است که همه موفق‌ها بر اساس آن عمل می‌کنند. سرشان را پایین می‌اندازند و با جدیت کار خودشان را انجام می‌دهند. باور کنید جواب می‌دهد. این همان روشی بود که مخترع هواپیما بر اساس آن عمل کرد و یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای بشر یعنی پرواز در آسمان را محقق ساخت.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام گزینه برای شما در ارجعییت است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 27
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 26
  • بازدید کلی : 6,110